Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 58 (2164 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Funkfeuer {n} U فرستنده بی سیم دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Knoten {m} U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
Knoten {m} U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
Einsender {m} U فرستنده
Expedient {m} U فرستنده
Absender {m} U فرستنده
Absender {m} U نشانی فرستنده
Fernsehsender {m} U فرستنده تلویزیون
Funkstille {f} U سکوت فرستنده
Befrachter {m} U فرستنده [کالا]
Frachter {m} U فرستنده بار
Funkstille {f} U قطع فرستنده
Funkpeilung {f} U فرستنده یابی
Funkstille {f} U خاموشی فرستنده
Funkstreife {f} U گشت مجهز به فرستنده
Funkgerät {n} U دستگاه فرستنده و گیرنده
Funker {m} U فرستنده پیام رادیویی
Funk {m} U فرستنده رادیو و تلویزیون
Funkanlage {f} U دستگاه گیرنده و فرستنده
Funkstreifenwagen {m} U اتومبیل گشت مجهز به فرستنده
Funkortung {f} U پیدا کردن محل فرستنده
Funkturm {m} U برج فرستنده [رادیو-تلویزیون]
Kreuzfahrt {f} U سفر دریایی
Feuerzeichen {n} U فانوس دریایی
Flotte {f} U نیروی دریایی
Flottenbasis {f} U پایگاه دریایی
Flottenabkommen {n} U پیمان دریایی
Flottenstützpunkt {m} U پایگاه دریایی
Alge {f} U خزه دریایی
Unterseeboot {n} U زیر دریایی
Blinkleuchte {f} U فانوس دریایی
Blinkfeuer {n} U فانوس دریایی
Leuchtturm {m} U فانوس دریایی
knoten U گره دریایی
Delphin {m} U خوک دریایی
U-Boot {n} U زیر دریایی
Meerkrebs {m} U خرچنگ دریایی
Hummer {m} U خرچنگ دریایی
Flottenschau {f} U رژه نیروی دریایی
Admiralstab {m} U ستاد نیروی دریایی
Flottenschau {f} U مانور نیروی دریایی
Flottenstation {f} U ایستگاه نیروی دریایی
Schutz der Meere {pl} U حفظ محیط دریایی
dicke Suppe {f} U آبگوشت [با ماهی یا جانوران دریایی]
Eintopf {m} U آبگوشت [با ماهی یا جانوران دریایی]
Meeresfrüchte {pl} U غذاهای مرکب از جانوران دریایی
ablegen -Schiff- U - علوم دریایی - جدا شدن
Dreimeilenzone {f} U منطقه سه مایلی [در حریم دریایی]
Seeluft [Bergluft] macht hungrig. U هوای دریایی [کوهستانی] گشنگی می آورد.
im Geleitzug fahren U باکاروان دریایی رهسپار شدن [دریانوردی ]
Rogen {m} [Fischeier] U اشبل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Rogen {m} [Fischeier] U أشپل [تخم ماهی یا دیگر جانوران دریایی] [ماهیگیری]
Knoten {m} U [واحد سرعت دریایی معادل ۱۸۵۲ متر درساعت]
Binnenmeer {n} U دریای محدود [دریایی که فقط از راه تنگه به اقیانوس مربوط است]
Knoten {m} U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
Versteck {n} U پنهان گاه [دزد یا دزد دریایی]
Schlupfwinkel {m} U پنهان گاه [دزد یا دزد دریایی]
Unterschlupf {m} U پنهان گاه [دزد یا دزد دریایی]
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com